خلاصه:
دانلود رمان آشوب مغز بغضم می شکند و اشک هایم روانه میگردد. قلبم میشکند و مغزم دیوانه می گردد. اصرار های مکررم به گوشت می رسدو دست آویزی برای خنده ات می شود. مثل پا گذاشتن روی یک برگ خشکیده غرورم را زیر پا می گذاری و له می کنی. هق هق من موسیقی ای می شود که تو با آن هی لبخند میزنی و جان مرا می گیری.