خلاصه رمان :
دانلود رمان داستان ام رمان بهناز دختر شوخ طبع و خیال پردازی هست…..ام رمان…. که خلاف میلش به اجبار والدین هنر را رها میکند و در رشتهای که علاقهای به آن ندارد ادامه تحصیل میدهد. پس از فارغ التحصیلی دو سالی را به…… استراحت میگذراند که این دو سال اعضای خانوادهاش از بیکاری او ابراز نارضایتی میکنند….ام رمان…… در نهایت پدرش تصمیم میگیرد او را برای مراقبت از مادربزرگ پیرش که مبتلا به آلزایمر است …..ام رمان….به روستایی در شمال بفرستد. بهناز هم که از زندگی خسته کنندهاش در تهران دلزده شدهاست،….ام رمان….به خواست پدرش عمل کرده و به روستا میرود و زندگی جدید و متفاوتی را در کنار مادربزرگش و افراد جدیدی که به زندگیاش وارد میشوند تجربه میکند.
خلاصه رمان :
دانلود رمان داستان ام رمان بچه هایی که مشغول بازی بودند،…ام رمان….. با دیدن کالسکه مجلل و خاک آلود که آرام به سوی کوچه بن بست پیش می آمد….ام رمان…، دست از بازی کشیدند و به کوچه اصلی هجوم بردند. مصیب با شنیدن هیاهوی بچه ها، از پستوی دم در بیرونی، خارج شد و توی کوچه دوید…ام رمان…. چندبار با دقت چشمان کم سو را، تنگ و گشاد کرد..ام رمان.. دیدن کالسکه، هیجانی آشکار بر صدا و پیکرش نشانده بود..
خلاصه رمان :
دانلود رمان داستان ام رمان از زبان اول شخص روایت میشه و محاوره ای . کسی که داستان رو از زبانش می خونیم ، یک دختر کولیه .کولی توی داستان های روایی ، نماد همه ی خواستنی های انسانیه . این دختر ، پر از زندگیه . پر از روح و لذت .مرد داستان پر از غرور و تکبر و ندیدنه . تقابل این دو نفر میون آدم های فرعی دیگه ای که توی داستان داریم ، اساس داستان رو تشکیل میده…
خلاصه رمان :
دانلود رمان داستان ام رمان در ادامه ی گم شدن ارمایل اتفاقاتی میوفتد و حماسه تلاش می کند که ارمایل رو از دست اهرمن ها نجات بدهد اما با اومدن شخص جدید داستان محوریت بیشتری سمت شخص جدید میگیرد غافل از اینکه…
خلاصه رمان :
دانلود رمان داستان ام رمان در فضای سوریه ی درگیرِ جنگ داخلی. قرن ها قبل شبی در شهر دمشق، در دربار خلیفه عبدالملک بن مروان اموی، مجلسی برپا می شود. یکی از ملازمان شروع می کند به تعریف از قدرت و عظمت سلاطین گذشته تا به حضرت سلیمان می رسد. تعریف می کند که چگونه حضرت سلیمان دیوان و جنیان سرکش را شکست داد و بعد آن ها را در خمره های مسین زندانی کرد و سر خمره ها را با خاتم خود ممهور نمود. یکی از درباریان بنام طالب بن سهل در این میان بلند می شود و به خلیفه می گوید که چنین خم هایی هنوز هم در سرزمین مرموزی بنام کَرکَر در سواحل شمال آفریقا وجود دارند. خلیفه خوشحال اظهار می دارد که بسیار خوشحال می شود اگر خودش یکی از خم ها را با جن محبوس در آن ببیند…