خلاصه برترین رمان متولی:
دانلود رمان متولی عشق کلاس ها تموم شده بود و طبق معمول من و پریسیما و ارغوان می خواستیم با هم بریم خونه. ارغوان سوئیچ ماشینشو از کیفش در آورد و رو به ما گفت: بچه ها وایستین ماشینو اول روشن کنم بعد سوار شین. باشه اَری جان. روشنا صدبار بهت نگفتم منو اری صدا نکن؟بابا اسم من ارغوانه نه اَری!